بررسی روند تجارت و زنجیرههای ارزش جهانی حکایت از بروز تغییرات ساختاری در وضعیت تجارت جهانی طی سالیان اخیر دارد. اتفاقی که سیاستگذاران و رهبران تجاری کشورها باید در برنامهریزیهای توسعهای خود بدان توجه ویژهای مبذول کنند.
یافتههای مطالعات انجام شده از سوی موسسه مکنزی در سال ۲۰۱۹ در سطح بررسی ۲۳ زنجیره ارزش در گستره ۴۳ کشور جهان که ۹۶ درصد از حجم تجارت جهانی، ۶۹ درصد از تولید جهانی و ۶۸ درصد اشتغال جهانی را طی سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۷ در بر میگیرد، حاکی از آن است که طی دو دهه گذشته (۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ ) زنجیرههای ارزش پیچیدهای شکل گرفتند و در این مدت فرآیند جهانیشدن بواسطه پنج تغییر ساختاری شناسایی شده به شرح ذیل به نقطه عطف خود رسیده است.
۱- کاهش شدت تجارت کالایی: علیرغم افزایش سرجمع مطلق میزان تولید و تجارت جهانی، شدت تجارت (نسبت صادرات ناخالص به تولید ناخالص) در زنجیرههای ارزش کالایی در حال کاهش بوده است و بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۷، سهم تجارت کالایی با کاهش ۵٫۶ درصد از ۱/۲۸ درصد به ۵/۲۲ درصد کاهش یافته است. بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۷ رشد حجم تجارت جهانی ۲٫۱ بار سریعتر از رشد تولید ناخالص جهان بوده است ولی این سرعت رشد تا سال ۲۰۱۱ به رقم ۱٫۱ بار کاهش یافته است اگرچه این روند، علامتی برای پایان جهانی شدن نیست اما بیانگر آن است که چین و دیگر اقتصادهای نوظهور بیشتر از گذشته مصرفکننده آنچه که خود تولید میکنند، شدهاند.
۲- افزایش حجم تجارت خدمات: جریان خدمات بین مرزی، نقش مهمتری در اتصال بخشهای اقتصاد جهانی به یکدیگر دارند و نسبت به تجارت سنتی ارزش اقتصادی بیشتری ایجاد میکنند. اگرچه ارزش تجارت خدمات در سال ۲۰۱۷ معادل ۵٫۱ تریلیون دلار در مقابل ۱۷٫۳ تریلیون دلار تجارت کالایی بوده است اما طی دهه گذشته رشد تجارت خدمات بیش از ۶۰ درصد سریعتر از رشد تجارت کالایی بوده است. درعین حال سرعت رشد یاد شده، در برخی زیربخشهای خدمات نظیر خدمات اطلاعات و ارتباطات (ICT ) خدمات کسب و کار و مالکیت فکری تا سطح دو تا سه برابر هم بوده است. هنوز نقش و سهم واقعی خدمات در ارقام تجارت سنتی بطور کامل مشخص نشده است. بطور متوسط تجارت خدمات تقریبا یک سوم ارزش تجارت کالاهای صنعتی را در بر میگیرد. چنانچه سه جنبه ناشناخته خدمات یعنی خدمات ایجادکننده ارزش افزوده کالاهای صادراتی، خدمات نامحسوس اعطایی شرکتها به وابستگان خارجی خود و خدمات دیجیتالی رایگان ارایه شده برای مصرفکنندگان جهانی نیز درآمارهای ملی محاسبه شود سهم ۲۳ درصدی تجارت خدمات از کل تجارت، میتواند به بیش از ۵۰ درصد هم برسد. فعالیتهای خدماتی نظیر تحقیق و توسعه (R&D)، طراحی و مهندسی، بازاریابی و فروش، منابع انسانی و … امکان روانه بازار شدن کالاهای تولیدی را فراهم میسازند ضمن اینکه خدمات وارداتی تقریبا در تمامی زنجیرههای ارزش، جایگزینی برای خدمات داخلی هستند.
۳- کاهش سهم آربیتراژ هزینه نیروی کار: برخلاف استنباط عمومی و علیرغم گسترش زنجیرههای جهانی ارزش در دو دهه قبل، کمتراز ۲۰ درصد از حجم تجارت جهانی کالاها ناشی از آربیتراژ هزینه نیروی کار (به عنوان محرک و تعیینکننده تصمیمات در انتخاب محل تولید خصوصا در صنایع و خدمات کاربر) بوده است. یعنی هنوز بیش از ۸۰ درصد تجارت کالایی جهان از طریق کشورهای دارای دستمزد پایین (به کشورهای با دستمزد بالا) صورت نمیگیرد. در دهه گذشته در بسیاری از زنجیرههای ارزش صنعتی، سهم تجارت مبتنی بر آربیتراژ نیروی کار خصوصا در صنایع کاربر عمدتا در اثر افزایش دستمزدها در کشورهای درحال توسعه، کاهش یافته است و اتوماسیون و هوش مصنوعی، نقش نیروی کار کممهارت را کاهش داده است. تداوم تغییرات ناشی از این روند، تبعات بسیار مهمی در چگونگی مشارکت کشورهای با درآمد پایین در زنجیرههای جهانی ارزش خواهد داشت.
۴- افزایش سهم دانش در زنجیرههای ارزش جهانی: زنجیرههای ارزش جهانی، بیش از پیش دانشبر و وابسته به نیروی کار با مهارت بالا شدهاند. همچنین از سال ۲۰۰۰ میلادی تاکنون، در تمام زنجیرههای ارزش، سهم سرمایهگذاری بر روی داراییهای نامشهود (مانند تحقیق و توسعه، نام تجاری و مالکیت فکری) از عایدی شرکتها، بیش از دو برابر شده و از ۵/۵ درصد به ۱/۱۳ درصد رسیده است.
۵- افزایش تجارت درون منطقهای زنجیرههای ارزش: زنجیرههای ارزش تولیدکننده کالا (به خصوص اتومبیل، الکترونیک و کامپیوتر) به ویژه در آسیا و اروپا، به صورت منطقهای متمرکزتر شدهاند و شرکتها به طور فزایندهای تولید خود را در نزدیکی محل تقاضا انجام میدهند.
سه عامل عمده و کلیدی اثرگذار در وقوع این تغییرات به شرح ذیل قابل ذکر است:
الف- رشد سهم مصرف بازارهای نوظهور : رشد تقاضا و افزایش مصرف چین و سایر بازارهای درحال توسعه باعث شده که در طول یک دهه گذشته این کشورها سهم بیشتری از میزان تولید خود را مصرف کنند به نحوی که سهم آنها از مصرف جهانی تا ۵۰ درصد افزایش یافته است.
ب- کاهش وابستگی اقتصادهای نوظهور به واردات کالاها و نهادههای واسطهای به دلیل ایجاد زنجیرههای تامین داخلی فراگیر: کاهش شدت تجارت جهانی ناشی از آن نشانهای از رسیدن این کشورها به سطح بعدی توسعه اقتصادی است .
ج- تاثیر فناوریهای نوین بر تغییر شکل زنجیرههای جهانی ارزش: فناوریهای نسل جدید از قبیل پلاتفرمهای دیجیتالی، فناوری بلاکچین، اینترنت اشیاء، اتوماسیون و هوش مصنوعی موجب تغییر در شیوه لجستیک، روش تولید، و نیز محصولات تولیدی و همچنین جریان تبادل دادههای بینمرزی در زنجیرههای جهانی ارزش شده است. برای نمونه، اثرات چند جانبه فناوریهای لجستیکی نظیر اینترنت اشیاء از طریق ردیابی لحظهای محمولهها و افزایش کارایی در تحویل کالا و خدمات، اثرات فناوری هوش مصنوعی در تعیین مسیر کامیونها، اثرات فناوری بلاکچین در کاهش تعداد دفعات ترانزیت و افزایش سرعت پرداختها در سیستم پرداخت حمل دریایی راهحلهایی موثر داشتهاند. این فناوریها در کنار یکدیگر حجم تجارت جهانی کالا و خدمات را تا سال ۲۰۳۰ به میزان ۶ تا ۱۱ درصد افزایش داده و باعث کاهش سهم تجارت جهانی کالایی و افزایش سهم تجارت خدمات خواهند شد.
***طبقهبندی زنجیرههای ارزش جهانی
زنجیرههای ارزش جهانی بر اساس شدت تجارت، میزان بکارگیری نهادهها و میزان مشارکت کشورها به ۶ دسته زیر تقسیمبندی شدهاند که ۴ زنجیره در گروه زنجیرههای تولیدات کالایی و ۲ دسته دیگر در زنجیرههای ارایه خدمات قرار دارند.
۱- زنجیرههای ارزش نوآورانه جهانی: که شامل صنایع تولید اتومبیل، کامپیوتر و الکترونیک، تجهیزات و ماشینآلات، صنایع شیمیایی، و تجهیزات حملونقل است. این زنجیرهها در بین تمام زنجیرههای ارزش کالایی، دارای بیشترین ارزشآفرینی، قابلیت تجارت زیاد و دانشبری بالا هستند. ۱۳ درصد تولید جهانی و ۳۵ درصد از تجارت جهانی در این گروه صورت میگیرد. فرایند تولید این زنجیرهها دارای مراحل بسیار بوده و شامل قطعات پیچیده متعددی هستند که به باز مونتاژ نیاز دارند. در واقع بیش از نیمی از تجارت درون این گروه زنجیرهها ( بجای محصولات ساخته شده) مربوط به کالاهای واسطهای و نیمهساختهشده است. یک سوم نیروی کار شاغل در این گروه از زنجیرههای نوآورانه، دارای مهارت بالا هستند و بعد از زنجیره خدمات دانشمحور به لحاظ میزان سهم از دانشبری در دومین جایگاه قرار دارند. مخارج تحقیق و توسعه و سرمایهگذاری روی داراییهای نامشهود، حدود ۳۰ درصد درآمد این زنجیرهها را در بر میگیرد که ۲ تا ۳ برابر مخارج دیگر زنجیرهها در این موارد است. گروه کوچکی از کشورهای پیشرفته، بصورت بسیار متمرکز در این زنجیرههای ارزش مشارکت داشته و در این میان نقش چین در آن روبه رشد است. به طور میانگین، تنها ۱۲ کشور، ۷۵ درصد از صادرات این زنجیره را به خود اختصاص دادهاند.
۲- زنجیرههای ارزش کالاهای کاربر: این زنجیرههای ارزش، شامل:نساجی، پوشاک، کفش، اسباببازی، مبلمان و سایر مصنوعات بسیار کاربر بوده و از قابلیت تجارت بالایی برخوردارند. بیش از دو سوم درآمد این زنجیرههای ارزش، صرف مخارج نیروی کار میشود که بیشتر آنها نیروی کار کممهارت هستند. ۲۸ درصد از تولید جهانی این زنجیرههای ارزش، صادر میشود. تولید در این زنجیرههای ارزش، در موجهای قبلی جهانیشدن به سمت کشورهای در حال توسعه جابجا شده است به گونهای که این کشورها امروزه ۶۲ درصد تجارت جهانی کالاهای تولیدی این نوع زنجیرهها را در دست دارند که بزرگترین سهم در بین طبقههای مختلف زنجیرههای ارزش است و به نوعی، این زنجیرهها معنایی مترادف با جهانی شدن را متبادر به ذهن میکنند. ارزش تولیدات این زنجیرههای ارزش تنها ۳ درصد کل تولیدات جهانی زنجیرهها است و میزان اشتغال نیروی کار در آنها نیز تنها ۳ درصد نیروی کار کل زنجیرههای ارزش جهانی (حدود ۱۰۰ میلیون نفر) است. اگر چه در این گروه، چین بزرگترین تولیدکننده است اما فناوریهای جدید صنعتی و کارخانهای و تغییرات تقاضا احتمالا در آینده موجب تغییر تعداد و ترکیب کشورهای مشارکت کننده در این زنجیره خواهد شد.
۳- زنجیرههای ارزش پردازش منطقهای: فعالیت این گروه از زنجیرههای ارزش در حوزه محصولات ساخته شده از فلزات، کانیهای غیرفلزی (شیشه، سیمان و سرامیک)، لاستیک و پلاستیک، صنایع غذایی و آشامیدنی، کاغذ و صنایع چاپ بوده و به نسبت از کالاهای میانی کمتری استفاده میکنند. با این حال به جز صنایع غذایی و آشامیدنی، بیش از دو سوم تولیدات این زنجیرهها به عنوان نهاده واسطهای در اختیار سایر زنجیرههای ارزش، به ویژه زنجیرههای ارزش نوآورانه جهانی قرار میگیرد. برای مثال ۸۲ درصد از تولیدات زنجیره ارزش جهانی محصولات ساخته شده از فلزات و ۷۴ درصد از تولیدات زنجیره ارزش کاغذ و صنایع چاپ، از محصولات واسطهای و نیمساختهشده هستند. صنایع این گروه، به دلیل وزن زیاد، حجیم بودن و بعضا فسادپذیری، قابلیت تجارت پایینی دارند. بنابراین فرایندهای تولید این زنجیرههای ارزش در سرتاسر دنیا توزیع شده و تعداد زیادی از کشورها (منجمله بازارهای در حال توسعه) در آن مشارکت داشته و سهم بالایی از تجارت درون منطقهای (۵۶ درصد) در تجارت محصولات این زنجیره صورت میگیرد. سرعت رشد تجارت در این گروه از زنجیرههای ارزش بالاتر از زنجیرههای ارزش گروه نوآورانه جهانی و گروه زنجیرههای کالاهای کاربر میباشد. این گروه از زنجیرههای ارزش، ۹ درصد از تولیدات جهانی و ۱۶۹ میلیون نفر نیروی کار (معادل ۵ درصد از کل نیروی کار جهانی) را به خود اختصاص دادهاند.
۴- زنجیرههای ارزش کالاهای منبعمحور: کشاورزی، معادن، فلزات اساسی و انرژی در زنجیره کالاهای منبع محور قرار دارند. تولید ناخالص این زنجیرههای ارزش سالانه ۲۰ تریلیون دلار میباشد که تقریبا نزدیک به ارزش تولید زنجیرههای ارزش نوآورانه است. بیشتر تولیدات این گروه از زنجیرهها به عنوان محصولات واسطهای به خط تولید زنجیرههای دیگر منتقل میشود. در مورد معادن و فلزات اساسی تمام تولیدات به عنوان محصول میانی در زنجیرههای دیگر مورد استفاده قرار میگیرد. دسترسی به منابع طبیعی و نزدیکی به انبار و زیرساختهای حملونقل، تعیین کننده محل تولید میباشد. ۱۹ کشور در سرتاسر دنیا، ۷۵ درصد از صادرات محصولات تولیدی در زنجیرههای ارزش کالاهای منبعمحور را در اختیار دارند. ۵ کشور صدر این لیست، تنها با ۲۹ درصد سهم از صادرات این گروه، کمترین سهم صادراتی را در مقایسه با دیگر زنجیره های ارزش جهانی در اختیار دارند. در حالیکه کشاورزی برای ۸۷۰ میلیون نفر در سرتاسر دنیا اشتغالزایی ایجاد کرده، سایر رشته فعالیتهای زنجیرههای ارزش این گروه، تنها ۴۹ میلیون نفر (۵/۱ درصد نیروی کار دنیا) را در سرتاسر دنیا به کار گرفتهاند. این گروه از زنجیرههای ارزش در ۱۱ درصد ارزش افزوده جهانی مشارکت دارند که بالاترین میزان در بین تمام گروههای زنجیرههای ارزش کالایی جهان میباشد. معادن و انرژی در بین تمام زنجیرههای جهانی ارزش مورد مطالعه، دارای بالاترین میزان ارزش افزوده سرانه (به ازای هر نفر نیروی کار) میباشند.
۵- زنجیرههای ارزش خدمات کارمحور: فعالیتهای حوزه این زنجیره خدماتی کار محور، شامل تجارت اعم از عمدهفروشی و خردهفروشی، لجستیک و حملونقل، انبارداری و سلامت و بهداشت است. با فرض طبیعت ذاتی حضوری بودن خدمات مبتنی بر کار، شدت تجارت در این گروه از زنجیرههای ارزش پایین است، ولی رشد تجارت این خدمات در میان انواع دیگر طبقات زنجیرههای ارزش جهانی بیشترین میزان بوده است. برای مثال، رشد تجارت در خدمات حملونقل متاثر از افزایش تجارت کالاها، گردشگری و سفرهای کاری بوده است. همچنین رشد تجارت در عمدهفروشی و خردهفروشی، منعکسکننده رشد خردهفروشانی همانند کریفور، والمات ، آمازون، علی بابا و … در جهان بوده است. این زنجیرههای ارزش با بهکارگیری بیش از ۷۴۰ میلیون نفر در سرتاسر دنیا (۲۳ درصد نیروی کار جهانی)، پس از کشاورزی بالاترین میزان اشتغالزایی را در بین تمامی زنجیرههای ارزش دارند که دو سوم آنها در تجارت عمده فروشی و خردهفروشی، مشغول به کار هستند. با اینکه این زنجیرههای ارزش، اغلب از سوی سیاستگذاران نادیده گرفته میشوند، با این حال یکی از مهمترین بخشهای اقتصادی در هر کشور هستند. سرانه ارزش افزوده (به ازای هر نفر نیروی کار) در این زنجیرههای ارزش (حدود ۲۵ هزار دلار ) و مشابه صنایع کاربر یا کارگر محور است اما ۷ برابر، اشتغال ایجاد میکنند.
۶- زنجیرههای ارزش خدمات دانشمحور: شامل خدمات فنی و حرفهای، خدمات واسطهگری مالی و خدمات فناوری اطلاعات است. بیش از نیمی از افرادی که در بخشهای خدمات دانش محور به کار گرفته شدهاند، مدرک لیسانس یا بالاتر داشتهاند. اگر چه به نظر میرسد این صنایع به طور ذاتی، از نظر جغرافیایی محدود نمیشوند، اما این گروه از زنجیرههای ارزش خدمات دانشبر، شدت تجارت کمتری نسبت به زنجیرهای ارزش صنایع تولید کالا دارند که این مساله عمدتا به دلیل وجود موانع تنظیمگرانه قانونی است. جریان تجارت در این گروه در گسترهای از تمامی عرصه جهان صورت میگیرد زیرا هزینهها بطور مستقیم ارتباطی با فاصله پیدا نمیکنند. مشارکت کشورها در این زنجیرههای ارزش به میزان بالایی در اقتصادهای پیشرفته متمرکز است به طوریکه فقط ۲۱ درصد از کل صادرات این گروه از زنجیرههای ارزش در اختیار اقتصادهای در حال توسعه قرار دارد که کمترین سهم در بین تمام زنجیرههای ارزش جهانی این اقتصادها است. این مساله حاکی از این واقعیت است که برای کسب موفقیت در این گروه از زنجیرههای ارزش، کشورها نیاز به سرمایهگذاری قابل توجه در نیروی کار ماهر و داراییهای نامشهود دارند.
اولویتهای جدید مورد نیاز شرکتهای جهانی با توجه به تغییرات اساسی زنجیرههای ارزش: برخی از الزامات تعیین کننده فراروی شرکتهای جهانی عبارتند از:
- پیگیری و درک تغییرات ایجاد ارزش در صنعت مورد نظر
- توجه به ارائه خدمات و کسب ارزش از این راه؛
- ارزیابی کامل هزینه و ریسکهای تصمیمگیری در محل
- ایجاد انعطافپذیری و بازنگری و نرمش در عملیات؛
- افزایش سرعت عمل در بازار و نزدیک شدن به مشتریان؛
- ایجاد ارتباط تنگاتنگتر با تامینکنندگان دیجیتالی.
***چالشهای فراروی کشورها با وجود تغییرات پیشروی جهانیشدن
فرایند جهانیشدن در کشاکش یک تحول اساسی قرار دارد و در دورههای بعد کشورهایی از این شرایط سود خواهند برد که استراتژیها و سیاستهای خود را بموقع و متناسب با شرایط جدید تغییر داده باشند. درک چشمانداز و چگونگی این تغییرات به سیاستگذاران و رهبران تجاری کمک خواهد کرد تا خود را برای مواجهه با فرصتها و چالشهای پیشرو در دورههای پیچیدهتر جهانیشدن و همچنین دیجیتالی شدن اقتصاد جهانی بهتر آماده کنند. فرصتها و چالشهای اساسی کشورها در این مسیر به شرح ذیل خواهد بود:
- ایجاد و تقویت بخشهای خدماتی قوی در اقتصاد
- پیادهسازی سیستمهای اتوماسیون در همه زمینهها به ویژه در زنجیرههای ارزش کاربر
- تقویت تعاملات و روابط تجاری منطقهای
- سرمایهگذاری بر روی R&D و مهارتافزایی نیروی کار
- مدرنسازی موافقتنامههای تجاری و عملیات گمرکی
- جستجوی فرصتهای جدید برای تکامل و ارتقای درون زنجیرههای ارزش
***درسهایی برای ایران
با توجه به تغییرات ساختاری پیشروی تجارت و کند شدن جهانیسازی و شروع روند گذار تدریجی اقتصاد جهانی به منطقهگرایی و جزیرهایشدن، ضروری است سیاستگذاران توسعه، اولویتهای سیاست تجاری، فناوری و صنعتی کشور را متناسب با ۵ تغییر ساختاری یاد شده سامان دهند. بر این اساس به نظر میرسد، علاوه بر لزوم حفظ و توسعه جایگاه رقابتی کشور در زنجیرههای تولیدات کالایی فعلی در صنایعی نظیر اتومبیلسازی، پتروشیمی، لاستیک و پلاستیک، نساجی و فلزات اساسی و …، بایستی ضمن تلاش برای ارتقاء به حلقههای بالاتر این زنجیرهها بر تقویت جایگاه اقتصاد ملی در زنجیرههای ارزش خدمات کاربر و دانش محور نیز توجه ویژهای مبذول گردد. در این خصوص توصیه میشود مزیتهای کشور در حوزههای سلامت و بهداشت، لجستیک (حملونقل و انبارداری)، خدمات حرفهای (بویژه خدمات فنی و مهندسی) و خدمات فناوری اطلاعات و انرژی در اولویت توجه قرار گیرند. همچنین بهتر است علاوه بر فعالیت در زنجیرههای کالایی، توجه مناسبی به خدمات متصل به تولید اقلام مزیت دار فوق به عنوان جایگزینی سودآورتر مبذول شود. خدمات مرتبط با زنجیرههای مزیتدار محصولات کشاورزی نیز حایز توجه میباشند. همچنین بسترسازی و تسهیل شرایط پیوند بنگاههای کشور با زنجیرههای ارزش جهانی و منطقهای جهت جذب دانش فنی مورد نیاز برای تنوع بخشی به محصولات تولیدی از طریق استفاده از ظرفیت شرکتهای بینالمللی فعال در بازار نیز در حوزه انتقال دانش فنی و بازاریابی بینالمللی ضروری است. از طرفی به میزانی که اتوماسیون موجب کاهش هزینههای نیروی کار خواهد شد کشورهایی نظیر ایران که صادرات آنها عمدتا مبتنی بر نیروی کار است، فضای نامساعدتری برای رقابت خواهند داشت. لذا سیاستگذاران کشور در استراتژی توسعه خود بایستی به اتوماسیون صنعتی و آموزش نیروهای ماهر توجه بیشتری مبذول نمایند. توسعه صادرات غیرنفتی نیازمند ظرفیت سازی در زنجیرههای ارزش محصولات رقابت پذیر و بهبود فضای کسب و کار است. ظرفیتسازی در زنجیرهها نیز مستلزم حمایت از شرکتها و پروژههای بزرگ صادراتی است. ایجاد و توسعه چنین پروژههایی نیز برای کسب تکنولوژی و دانش فنی نیازمند جذب و هدایت سرمایههای داخلی و خارجی در این زنجیرهها است. بدیهی است مشارکت در زنجیرههای ارزش و جذب سرمایههای خارجی، انتقال تکنولوژی و دانش فنی نیازمند توجه به دیپلماسی تجاری و تنش زدایی در روابط سیاسی و اقتصادی با شرکا و رقبای تجاری است.
حامد عادلی نیک – پژوهشگر موسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی