سؤال: به طور متوسط چند ساعت در روز کار میکنید؟
پاسخ: من الان فعالیت روزانهام را کاهش دادهام، اما به جرئت میتوانم بگویم اکثر عمرم را از سال ۱۳۵۸ شروع به کار، مسائل جبهه و … را داشتم، روزانه ۱۸ ساعت کار میکردم. اما الان فعالیتم کمتر شده است. حدود ۶۲ سال از عمرم گذشته است و باید بازنشست شوم.
سؤال: بیشتر چه کارهایی را در اوقات فراغت خود انجام میدهید؟
پاسخ: امروز من دارای دو عروس شدم و دو پسرم از سه پسرم ازدواج کردند. خداوند دو نوه به بنده داده. علاقهی خاصی به آنها دارم. عجیب علاقه دارم. سعی میکنم اوقاتی را با آنها بگذرانم. بیشتر در ساعات فراغت هم به این فکر میکنم در ارتباط با مشکلی که فلان همکار از فلان استان به بنده گفته، چگونه جلو ببرم؟ چگونه مشکل را برطرف کنیم؟
روزهای تعطیل را اغلب با خانواده سپری میکنم. خیلی دوست دارم که سفرهای کوتاه داشته باشم و بسیار هم راضی هستم.
سؤال: بزرگترین ترس شما چیست؟
پاسخ: فاصلهای که ممکن است برای هر شخصی پیش بیاید بین نتوانستن کار و مرگ. من بارها میگویم یک موج هستم که آسودگیام عدمم است.دوستان خبر دارند. در یک فاصلهی هشت ماهه در بیمارستان بستری بودم. حس میکنم ترس از آن روزی دارم که نتوانم روزی کار کنم و با مرگم فاصله پیدا کند. از این موضوع خیلی ترس دارم.
سؤال: فرصت بازگشت به عقب داشتید، زندگی فعلی را تکرار میکردید؟
پاسخ: تماماً همین کارهایی که تا امروز انجام دادهام، تکرار میکنم؛ منتها در ارتباط با مسائل شخصی خودم علمیتر برخورد میکنم. از مشاورین بهتری استفاده میکنم و در امور مسائل اجتماعی خود حتماً همین کارهای را میکنم؟
سؤال: به دلیل بهرهی کمتر از مشاورین مشکلی به وجود آمده است؟
پاسخ: نه، ببینید امروز الحمدلله با علومی که در ارتباط با تولید و صنعت رشد کرده است، خیلی نسبت به گذشته بهرهوریها بالاتر رفته است. هوش مصنوعی و انقلاب صنعتی چهارم سبب جهش در افزایش بهرهوری و میزان رضایت افراد شده است. امروز دیگر زمانی نیست که ما بنشینیم و با سعی و خطا جلو برویم..
سؤال: نظرتان در مورد مهاجرت؟
پاسخ: من اصلاً به به مهاجرت فکر نکردهام و نمیکنم. حتی در سفرهایی که به کشورهای مختلف در زمان ریاست بر اتاق بازرگانی استان اصفهان داشتم، اگر در کشوری توصیه میشد که ایرانیها در آنجا سرمایهگذاری کنند، بسیار بدم میآمد. چون معتقد بودم ما نیاز داریم که در کشور خودمان سرمایهگذاری شود.
اما از جهتهایی هم میدیدم بعضی از نخبهها و جوانهای ما برایشان فرصت ایجاد نمیشود و به آنها اهمیت داده نمیشود. اگر نه هیچ کس دوست ندارد که کشور عزیز خود را ترک کند. به خصوص جوانهای ما.
به دوستان جوان توصیه میکنم مقداری صبر کنند، اما به آنها کاملاً حق میدهم. چون بسیار با استعداد و نخبه هستند و وقتی برایشان فرصت شغلی، فرصت مطالعه، پیشرفت و … داده نمیشود، به ناچار میروند و بعضی مؤفق و بعضی دیگر پشیمان میشوند.
در هر صورت کار خوبی نیست، منتها شرایط را باید فراهم کنیم که اگر ما جوانی را هم در خارج از کشور داریم، برگردد نه این که هر روز بخواهید برود.