در سومین دوره مراسم اعطای لوح و نشان امینالضرب علاوه بر اعطای تندیس و تقدیر از دو کارآفرین ویژه، هشت چهره فعال و اثرگذار در حوزه اقتصاد کشور با دریافت لوح و نشان امینالضرب مورد تقدیر و تشویق اتاق بازرگانی تهران قرار گرفتند.
در این مراسم که روز سهشنبه ۱۸ دی ماه ۱۳۹۷ توسط اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران برگزار شد، ابتدا از استاد محمدعلی موحد و استاد عزتالله فولادوند به عنوان دو چهره فرهنگی و پژوهشگر اثرگذار در حوزه اقتصاد تقدیر به عمل آمد.
پس از آن سیدابوالقاسم مرتضوی، بنیانگذار کارخانه آرد ستاره و لئون آهارونیان مدیرعامل شرکت ستی و از فعالان صنعت حملونقل به عنوان دو چهره پیشکسوت صنعت و اقتصاد با اهدای لوح و نشان امینالضرب تقدیر به عمل آمد.
همچنین لوح و نشان امینالضرب به سلطانحسین فتاحی بنیانگذار کارخانه تولید لوازم خانگی امرسان و اکبر ابراهیمی رئیس هیات مدیره گروه صنعتی پاکشوما به پاس فعالیتهای صنعتی، تولید و ایجاد اشتغال از سوی اتاق بازرگانی تهران اهدا شد.
در ادامه این مراسم محمدجواد شکوریمقدم، بنیانگذار سایتهای آپارات و فیلیمو و هم چنین سعید و حمید محمدی، بنیانگذاران سایت دیجیکالا موفق به دریافت لوح و نشان امینالضرب از اتاق تهران شدند.
خواب آشفته نفت
درباره دکتر محمدعلی موحد پژوهشگر برنده لوح و نشان امینالضرب
دکتر محمدعلی موحد از برجستهترین پژوهشگران و مورخان قرن اخیر کشورمان است؛ کسی که بیش از ۶ دهه از عمر خود را به تحقیق و پژوهش اختصاص داده و حاصل آن متون مهمی همچون خواب آشفته نفت است. موحد، خود زمانی کارمند شرکت ملی نفت ایران و حتی مدتی عضو هیئت مدیره این شرکت بوده است.
دکتر محمدعلی موحد، مورخ و پژوهشگر نامی در سال ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد. او تحصیل را در مدارس تدین و اتحاد نو در شهر تبریز شروع کرد و پس از اخذ دیپلم متوسطه در رشته ادبی به تهران آمد. اما به واسطه فوت پدرش (در سال ۱۳۱۷) به تبریز بازگشت و سرپرستی خانواده را بر عهده گرفت و به مدت ده سال بین تبریز و تهران در رفت آمد بود. در سال ۱۳۲۹ موحد به شرکت نفت آبادان رفت و پس از خلع ید انگلیسیها (بعد از ملی شدن صنعت نفت) در سال ۱۳۳۲ سردبیری روزنامه شرکت نفت را به عهده گرفت و در همین سال به تهران انتقال یافت. او در سال ۱۳۳۲ کار روی ترجمه رحله ابن بطوطه (سفرنامه ابن بطوطه) را انجام داد که در سال ۱۳۳۶ منتشر و به واسطه قدرت قلم و شیوایی ترجمه، مورد توجه بزرگان فضای ادبی و استادان آن روز همچون مجتبی مینویی و محمدعلی جمالزاده قرار گرفت و اینگونه بود که نام موحد بر سر زبانها افتاد.
همزمان با این تحولات در زندگی، محمدعلی موحد تحصیلات خود را در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ادامه داد و موفق به اخذ مدرک دکترای حقوق خصوصی از این دانشگاه شد و در سال ۱۳۳۸ پس از فراغت از تحصیل برای آشنایی بیشتر با مباحث حقوق بینالملل به انگلستان رفت و مطالعات خود را زیر نظر پروفسور جنینگز در کمبریج و پروفسور شوارتزنبرگ در لندن ادامه داد. همچنین در این دوران با ایران شناسانی چون آربری، مینورسکی و لاک هات همکاری کرده و به تحقیق روی نسخههای خطی موجود در موزه ی بریتانیا پرداخت.
موحد با بازگشت به ایران بعد از تحصیل علاوه بر وکالت پایه یک دادگستری، از آغاز تأسیس شرکت ملی نفت ایران به کادر حقوقی این مجموعه وارد شد و تا بالاترین درجات (مشاور عالی رئیس هیئت مدیره، مشاور ارشد و عضو اصلی هیئت مدیره) پیشرفت و خدمت کرد و در ابتدای تأسیس اوپک به مدت شش ماه معاونت اجرائی آن سازمان در ژنو را بر عهده داشت. دکتر موحد در کنار مشاغل رسمی به تدریس حقوق مدنی و حقوق نفت در دانشکده حقوق دانشگاه تهران و دانشکده ی علوم مالی و حسابداری هم میپرداخت.
او در طول زندگی همواره مشغول به تحقیق، تألیف و ترجمه بوده است و آثار بزرگی از خود به یادگار گذاشته است که بیشک، بزرگترین آنها تحقیق در متون عرفانی، به ویژه چاپ انتقادی مقالات شمس تبریزی است که انتشارات خوارزمی آن را به بازار نشر عرضه کرد. علاوه بر آن کتاب «خواب آشفته نفت» که به تاریخ معاصر ایران در دوره مصدق و بعد از آن و ماجرای نفت و ملی شدن آن میپردازد (نشر کارنامه) که تا به امروز سه جلدش منتشرشده، دیگر شاهکار اوست. کتابی که جایزه کتاب سال را در حوزه تألیف برای او و ناشر به همراه داشت و به دلیل اینکه دکتر موحد خود از نزدیک سالهای ملی شدن صنعت نفت و بعد از آن را در شرکت ملی نفت را تجربه کرده است، یکی از مهمترین متون چاپ شده در کشورمان درباره تاریخچه و اثرات طلای سیاه بر اقتصاد، سیاست، جامعه و… محسوب میشود. او معتقد است داستان مصدق در خاطره نسل ما به شاهنامه آزادی تبدیل شده است. این ماجرا برای مردم ما نه صرفاً یک حدیث تاریخی که یک سرود آزادی است و سرود آزادی سر از قید زمان برمیکشد.
مقالات شمس تبریزی (تصحیح و تعلیق)، فصوص الحکم (تصحیح و تعلیق)، ترجمه چهارمقاله درباره آزادی آیزایا برلین، درسهایی از داوریهای نفتی: ملی کردن و غرامت و در هوای حق و عدالت از دیگر آثار مهم دکتر موحد هستند. او در مردادماه سال ۱۳۸۶ در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به خاطر عمری خدمات فرهنگی مورد تقدیر قرار گرفت.
دنياي عجيب ترجمه
درباره عزتالله فولادوند مترجم و پژوهشگر برنده لوح و نشان امینالضرب
عزتالله فولادوند در خانوادهای تحصیلکرده بزرگ شد و برای تحصیل پزشکی به فرانسه رفت؛ ولی خواندن کتابی، جهت زندگی او را به سمت فلسفه چرخاند. فولادوند در نهایت دکتری فلسفه از دانشگاه کلمبیا در آمریکا گرفت و بعد از بازگشت به ایران سالها در شرکت نفت کارکرد اما تمرکز اصلی زندگی و کارش سالهاست که بر ترجمه آثار فاخر جهان است.
عزتالله فولادوند در سال ۱۳۱۴ در شهر اصفهان به دنیا آمد. پدرش قاضی دادگستری بود. او پس از گذراندن تحصیلات پایه در تهران، جهت ادامه تحصیل به انگلستان رفت و دبیرستانش را در یک مدرسه شبانهروزی در شهر ردهیل گذراند. او تأثیر آن سه سال زندگی در مدرسه شبانهروزی را «عادت کردن به سختی و انضباط» میداند. فولادوند با پایان دبیرستان به فرانسه و پاریس رفت تا پزشکی بخواند. او به اصرار پدرش رشته پزشکی را انتخاب کرده بود؛ ولی دو سال از تحصیلش گذشته بود که خواندن کتاب مصائب فلسفه از راسل، به صورت کلی جهت زندگی اش را تغییر داد و او را عاشق فلسفه و تغییر رشته کرد: «یک روز عصر که خسته از دانشکده پزشکی بیرون آمدم، در کتابفروشی نزدیک پانتئون کتاب «مصائب فلسفه راسل» را دیدم و خریدم. همان شب خواندم و کیف کردم و به خودم گفتم این همه چیزی است که من دنبال آن هستم. آن اتفاق مثل عشق در نظر اول بود.» بعد از خواندن این کتاب نامهای به پدرش نوشت و ماجرا را توضیح داد و اعلام کرد که قصد دارد به آمریکا برود. پدرش هم بدون اینکه مخالفتی با تصمیم عزتالله فولادوند داشته باشد برایش نوشت: «فلسفه رشتهای شیرین ولی بیحاصل است.» فولادوند به آمریکا رفت و دانشجوی فلسفه دانشگاه کلمبیا شد و دورههای کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای فلسفه را در این دانشگاه گذراند. از اساتید او میتوان به آرتور دانتو، رابرت کامینگ و سیدنی مورگن بسر اشاره کرد.
با پایان تحصیل او که همیشه عاشق ایران بود و ماند به کشور بازگشت و استخدام شرکت ملی نفت ایران شد. در ابتدای کار برای مدت کوتاهی در اداره مرکزی کنسرسیوم نفت کار میکرد؛ ولی بعد برای دو سال او را به جنوب کشور منتقل کردند اما در نهایت به تهران بازگشت. فولادوند در دفتر مرکزی کنسرسیوم نفت با طاهره صفارزاده همکار بود و با پافشاری او برای ترجمه کتاب هم این کار را شروع کرد. صفارزاده بدون اینکه به فولادوند بگوید با مسئولان موسسه فرانکلین برای او قرار گذاشت و درنهایت این دیدار باعث شد که فولادوند به دنیای ترجمه وارد شود. او در کار ترجمه بسیار دقیق و باپشتکار است و خودش میگوید همیشه در این کار دغدغه مسائل سیاسی و اجتماعی را داشته است.
با پیروزی انقلاب بعد از ۱۸ سال سابقه کار (۱۳۴۳ تا ۱۳۵۹) در شرکت ملی نفت و در سمتهای مختلف، عزتالله فولادوند را به دلیل اینکه پیش از آن لوحهای تقدیر از مسئولان سابق دریافت کرده بود اخراج و بازنشسته زودتر از موعد کردند. خود او دراین باره گفته: «بعد از انقلاب در اتاقم نشسته بودم و کار میکردم. رییسم آقای شاپوری که مرد بسیار خوبی هم بود تلفن کرد و خواست که پیش او بروم. بعد از انقلاب بود و نیروهای تودهای و متعصب در وزارت نفت کمیسیون پاکسازی تشکیل داده بودند. آقای شاپوری گفت که آن کمیسیون درباره شما تصمیم گرفته که بازنشسته زود از موعد بشوید. من هم سامسونتم را برداشتم و بدون هیچ حرفی از پلههای شرکت نفت بیرون آمدم و برگشتم خانه. سامسونتم را گذاشتم کنار پذیرایی، نشستم پشت میز و شروع کردم به کار کردن شدید. روزی دوازده ساعت کار میکردم و تمام این کتابها بعد از این توفیق اجباری ترجمه شدند.» او میگوید ترجمههایش را اگر نگاه کنید میبینید که همیشه دغدغه مسائل سیاسی و اجتماعی داشته است و حتی این دغدغه همیشه در او قویتر بوده تا دغدغه فلسفی محض. ترجمه کتابهای «فلسفه کانت» و «آگاهی و جامعه» از سوی فولادوند به ترتیب در دورههای هشتم و نهم کتاب سال برگزیده شدهاند. فولادوند معتقد است، ترجمه باید تا حد امکان به متن اصلی وفادار باشد و مترجم باید از مبهمگویی یا شیرینزبانی خودداری کند و آنچه را نویسنده اصلی واقعاً در ذهن داشته و روی کاغذ آورده، به نحوی به زبان فارسی برگرداند که باروح زبان فارسی منطبق باشد. چیزی که برای من کاملاً روشن است این است که در هر نوشته جدی، چه در زمینه ی ادبیات و چه فلسفه، بین نص و روح متن رابطه محکم وجود دارد و طبعاً اگر این رابطه گسسته شود، به فهم ما ازآنچه میخوانیم لطمه شدید میزند. او دو اعتقاد بزرگ در زندگی دارد: «یکی اینکه هر بلایی که به سر ما مردم در این سرزمین میآید از نادانی یا علم ناقص است؛ دوم اینکه هرچه درزمینه دانش و هنر از آثار بزرگ دنیا از راه ترجمه اخذ کنیم باز هم کم است.»
کارآفرين خستگيناپذير
درباره لئون آهارونیان، پیشکسوت برنده دارنده لوح و نشان امینالضرب
شرکت ستی با بیش از ۶۰ سال قدمت یکی از قدیمیترین موسسههای حمل ونقل در ایران است و بسیاری از پروژههای عظیم حملونقل تجهیزات را در کشور در طول این دههها بر عهده داشته است؛ شرکتی که سالهای بسیاری است مدیریت آن با لئون آهارونیان است. آهارونیان با حدود ۹۰ سال سن همچنان فعال است و از پیشگامان صنعت حمل ونقل در ایران محسوب میشود.
لئون آهارونیان سال ۱۳۰۹ در روستای هفتوان شهرستان سلماس به دنیا آمد. پدرش هنگام اشغال ایران در جنگ جهانی به مراغه رفت و همراه یکی از دوستانش رستورانی در آنجا راهاندازی کرد؛ ولی با تشکیل حکومت خودمختار پیشهوری در تبریز (سال ۱۳۲۴) به تهران آمد و یک غذاخوری در پایتخت باز کرد. لئون و دیگر اعضای خانوادهاش در کار مغازه به پدرشان کمک میکردند. پدر لئون آهارونیان اهمیت بسیاری به کار میداد و دوست داشت فرزندانش از کودکی مسئولیتپذیر باشند و از همین رو در تابستان یک رستوران فصلی برای آنها در روستای ییلاقی اوشان راهاندازی میکرد. همه اینها باعث شده بود که دوران نوجوانی و جوانی لئون ترکیبی از درس و کار باشد که در جوانی به آن ورزش و شکار هم اضافه شد. دوچرخهسواری، ورزش مورد علاقهاش در دوره دبیرستان بود. او همچنین از جوانی تا ۸۰ سالگی به شکار میرفت و در نهایت کلکسیون بزرگش را به موزه طبیعی ایروان هدیه کرد.
او پس از گرفتن دیپلم در سال ۱۳۳۱ در هنرسرای عالی (دانشگاه امیرکبیر فعلی) پذیرفته شد. پس از پایان تحصیل با گرفتن کفالت از سربازی معاف شد و اردیبهشت ۱۳۳۵ در آزمایشگاه خاکشناسی وزارت کشاورزی با ماهی ۴۸۰ تومان استخدام شد؛ این آزمایشگاه با همکاری سازمان خواروبار جهانی (فائو) تأسیس شده بود. آهارونیان در اواخر سال ۱۳۳۹ با بورسیه سازمان فائو به مدت یک سال و به همراه خانواده برای تکمیل تخصص به مقر فائو در رم و پس از چند روز به مرکز پژوهش کشاورزی در شهر دانشگاهی واگنیگن هلند رفت و ادامه تحصیل داد. در سال ۱۳۴۱ و بعد از بازگشت به ایران، آهارونیان به درخواست پدر همسرش که مؤسس شرکت حملونقل ستی بود و در حوزه معدن، هتلداری و فروش بلیت هواپیما هم فعالیت میکرد به صورت پاره وقت به این مجموعه پیوست و حسابرسی مالی مجموعه را بر عهده گرفت و اتفاقاً جلوی سوءاستفادههای شرکای پدر زنش ایستاد. آهارونیان در سال ۱۳۴۷ پس از ۱۲ سال از کار دولتی استعفا داد و به صورت تمام وقت در شرکت ستی مشغول به کار شد. در همان سالها قراردادی با شرکت میتسوبیشی بست تا دستگاههای گازسوز تولید برق را از بنادر جنوب کشور به محل ساخت نیروگاه انتقال دهند. شرکت ستی طی قراردادی با شرکتهای فرانسوی و آلمانی، چهار دستگاه و دو ژنراتور با وزن هریک ۱۴۰ و ۱۱۰ تن خرید تا تجهیزات سد سفیدرود و نیروگاه آبی را از جنوب کشور به منجیل انتقال دهند. این محموله با وزن تریلی و بوژی حدود ۲۵۰ تن میشد. شرکت ستی، نخستین شرکت ایرانی حملونقل بود که توانست وسایل حمل بارهای سنگین را از یک شرکت فرانسوی خریداری (نقد و وام) و وارد ایران کند. پس از این کارها، هنگامی که قرارداد ساخت ذوب آهن و کشیدن لولههای گاز از جنوب کشور با شوروی امضا شد، یکسوم از قرارداد لولهکشی به یک شرکت فرانسوی واگذار شد و آنان نیز انتقال ۴۲ هزار تن لوله و۲۰ هزار تن تجهیزات کارشان را به شرکت ستی سپردند. علاوه بر اینها در آن سالها این شرکت، حمل تجهیزات لازم برای راهاندازی نیروگاه ۷۰۰ مگاواتی اهواز (شرکت تکنوپروم روسیه)، تجهیزات پستهای انتقال برق در غرب کشور (سه شرکت آلمانی) و… را هم بر عهده داشت و در مهمترین قرارداد هم شرکت زیمنس آلمان به مدت ۳۵ سال انتقال کلیه محمولههایش در ایران را به این شرکت واگذار کرد. شرکت ستی با توجه به قراردادهای خارجی که در آن سالها موفق به امضا و انجام آنها شد، خیلی زود رشد چشمگیری کرد و طی چند سال دهها تریلی و وسایل حمل کالاهای سنگین خریداری کرد. آنها حتی توانستند برای توسعه کارهایشان از فرانسه یک وام یک میلیون دلاری (با بازپرداخت سه ساله) دریافت و تجهیزات به روزی ازجمله بوژی خریداری کنند. با پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی یکی از نیازهای اساسی کشور جابهجایی تجهیزات نظامی و… به مناطق جنگی بود و بخشی از این کار را به صورت رایگان شرکت ستی بر عهده گرفت. اعطای کامیونها و تریلرهای شرکت برای انتقال تجهیزات سنگین نظامی مانند تانک، هاورکرافت و… به مناطق مختلف جنگی بخشی از خدمات این شرکت به جبهههای نبرد بود. لئون آهارونیان در سالهای بعد از پیروزی انقلاب با توجه به موقعیت اقتصادی و حضور در شورای خلیفهگری ارامنه (از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۵ عضو شورا بود)، فعالیتهای اجتماعی و صنفی خود را گسترش داد. همچنین تشکیل اتاق بازرگانی مشترک ایران و ارمنستان (۱۳۷۲)، برقراری اولین خطوط هوایی بین ایران و ارمنستان (۱۳۶۹) و از همه مهمتر برقراری ارتباط بین مقامهای دولتی، امنیتی و مذهبی ایران و ارمنستان از جمله کارهایی بود که لئون آهارونیان برای دوستی و نزدیکی بیشتر مردم و دولتهای ایران و ارمنستان انجام داده است.
آسيابان
درباره سید ابوالقاسم مرتضوی پیشکسوت برنده لوح و نشان امینالضرب
از پیشگامان و پیشکسوتان صنعت آرد، تولید خوراک دام و حتی تأسیس کشتارگاه از سوی بخش خصوصی در کشور محسوب میشود؛ کسی که از کودکی نزد دایی و پدرش شاگردی کرد و با توجه به استعداد بسیاری که در تشخیص انواع گندم و غلات داشت توانست نخستین کارخانه تولید آرد صنعتی را در کشور راهاندازی کند.
سید ابوالقاسم مرتضوی متولد دهه ابتدایی قرن اخیر در تهران است. پدرش سید جعفر یکی از بزرگترین تاجران گندم و برخی از غلات همچون جو و حبوبات بود و تجارتخانه بزرگی در محدوده میدان اعدام و امینالسلطان داشت. حاج قاسم مرتضوی از دوران نوجوانی (۱۴، ۱۵ سالگی) کار را با شاگردی در مغازه دایی خود که فروشنده حبوبات و از تجار سرشناس بود، شروع کرد و بعد از دو سال در تجارتخانه پدرش مشغول به کار شد و با توجه به استعداد بالایی که در تشخیص انواع گندمها داشت خیلی زود متصدی فروش شد که کلیدیترین کار در این تجارتخانه محسوب میشد و مسئولیت توزیع گندم بین مشتریان بر اساس نوع مصرفشان را بر عهده داشت. حاج سید ابوالقاسم مرتضوی تقریباً ۱۰ سال نزد پدرش کارکرد تا اینکه در دهه ۳۰ شمسی و اوج جوانی تصمیم گرفت با توجه به نیاز کشور، کاری نو انجام دهد که راهاندازی کارخانه صنعتی تولید آرد بود؛ آن هم زمانی که هنوز آسیابهای آبی و سنگی فعال بودند و آرد را به صورت سنتی آسیاب میکردند و تنها روسها یک کارخانه تولید محدود آرد در کشور احداث کرده بودند. او بررسیها و مطالعاتی در خارج از کشور روی این موضوع انجام داد و درنهایت تصمیم خود را گرفت و ماشینآلات کارخانه را از روسها خریداری و کارخانه آرد ستاره را تأسیس کرد. در آن سالها حتی تهران به عنوان پایتخت کشور هنوز برق نداشت و حاج ابوالقاسم مرتضوی برای تأمین برق کارخانه، دو موتور برق انگلیسی خریداری کرد. البته مرتضوی برای آرد تولیدی کارخانهاش مشتریهای بسیاری داشت؛ به خصوص اینکه خود در تجارتخانه پدر ارتباطات قوی با مشتریان اصلی شکل داده بود و اصلاً با توجه به خلاءای که در کسبوکار دیده بود، اقدام به راهاندازی کارخانه تولید آرد کرد. مدتی بعد از روی غلتک افتادن کار کارخانه تولید آرد، حاج قاسم مرتضوی ایده جدیدی به ذهنش رسید و آن تأسیس یک کارخانه تولید خوراک دام بود؛ اقدامی که بسیار جلوتر از زمانه خود محسوب میشد و هنوز اصلاً کارخانه ای در این زمینه راهاندازی نشده بود و مرغداریهای صنعتی هم تازه در حال شکل گرفتن در کشور بودند. او به آلمان که یکی از کشورهای پیشرو در تولید خوراک دام بود رفت و بازدیدی از مجموعه صنعتی مشهوری در این زمینه داشت. این بازدید کارخانه او را تحت تأثیر قرارداد. مرتضوی توافقی با آلمانها برای راهاندازی خط تولید خوراک دام به ظرفیت ۳۰۰ تن انجام داد و طولی نکشید که ماشینآلات به همراه یکی از متخصصان این شرکت برای راهاندازی به ایران رسید. مرتضوی نام این مجموعه صنعتی را «اشترن» که به آلمانی ستاره معنی میدهد، گذاشت.
پس از راهاندازی کارخانه آرد و خوراک دام، حاج ابوالقاسم مرتضوی به فکر تأسیس مرغداری صنعتی افتاد. او که یکی از بزرگترین تولیدکنندگان خوراک دام در کشور بود ولی با تعداد زیادی چک برگشتی مرغداریهایی که خوراک خریده و توان پرداخت پول را نداشتند و همچنان بیشتر به روش سنتی کار میکردند روبهرو بود و این شد که در گام بعدی توسعه مجموعههای صنعتیاش به فکر راهاندازی یک مرغداری مدرن افتاد. در آن سالها یعنی در اواخر دهه ۴۰ یک مرغداری صنعتی را دولت و ارتش در سپیدرود تأسیس کرده بودند و مابقی مرغداریها همچنان به صورت سنتی کار میکردند. حاج ابوالقاسم مرتضوی برای تأسیس مرغداری مدتی به آمریکا رفت و تحقیقاتی انجام داد و در نهایت هم خطوط تولید و تجهیزات لازم برای تأسیس یک مرغداری صنعتی کاملاً اتوماتیک را خریداری و در کرج (۱۲ سالن) ساخت و نام آن را سهیل گذاشت. او جوجههای لازم برای مرغداری را هرسال از کشورهای مختلف به ایران میآورد و علاوه بر تولید بخشی از نیاز داخل، این مجموعه را به نقطهای رسانده بود که قبل از انقلاب، کمکم توان صادرات مرغ و تخممرغ هم داشت. حاج قاسم مرتضوی بعد از مرغداری برای تکمیل کردن زنجیره تولید صنعتی خود کشتارگاه و سردخانه هم راهاندازی کرد؛ ولی این اتفاق همزمان با سالهای انقلاب و برخی از تندرویها و انگ سوءاستفاده اقتصادی همچون احتکار به فعالان بخش خصوصی شد و درنهایت حاج ابوالقاسم مرتضوی را به این نتیجه رساند که کار را محدود و به فرزندش محمد مرتضوی که از کودکی او را آموزش داده بود، واگذار کند. پسری که جا پای پدر گذاشت و با تلاش بسیار به یکی از فعالان صنعتی تبدیل شد.
درخدمت صنعت
درباره سلطان حسین فتاحی، صنعتگر برنده لوح و نشان امینالضرب
مدیرعامل و بنیانگذار امرسان کسی است که از هیچ و کارگری در شرکتهای لوازم خانگی و تعمیرکاری لوازم خانگی شروع کرد و حالا به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان لوازم خانگی در کشور به خصوص در تولید یخچال و فریزر تبدیل شده است.
سلطان حسین فتاحی در سال ۱۳۳۶ در شهر میانه آذربایجان شرقی متولد شد و ۶۱ سال سن دارد. او از کودکی زندگی سختی را پشت سر گذاشته و همیشه برای رسیدن به زندگی بهتر و موفقیت جنگیده است. در ۵ سالگی پدرش را از دست داد و بعد از مدتی عمویش او و برادرش را با خود به قائمشهر برد و آنها در کنار خانواده عمو بزرگ شدند. شش سالگی به مکتب رفت و به دلیل جابه جایی شغل عمو دوره ابتدایی را در مراغه و در میانه به اتمام رساند و بعد در سال ۱۳۴۹ در تهران وارد هنرستان شبانهروزی آزمایش (وابسته به کارخانه لوازم خانگی آزمایش) شد، او که با استعداد و پرتلاش بود نفر دوم پذیرفتهشدگان بود و سیکل فنی خود را بعد از سه سال در این کارخانه و هنرستان وابسته به آن گرفت ولی درنهایت در این مجموعه نماند و به کارخانه الکترولوکس رفت و پس از آن در کارخانه ارج مشغول به کار شد ولی چون سربازی نرفته بود از این مجموعه اخراج شد و به خدمت سربازی رفت.
سلطان حسین فتاحی با پایان یافتن دوره سربازی مدتی را در شرکت «ساراول» به عنوان طراح مشغول شد و البته در کنار آن برای کسب درآمد بیشتر و تجربه به صورت آزاد کارهای تعمیرات لوازم خانگی نیز انجام میداد. او به مغازهها رفته و اگر کسی تلویزیون و یخچالی برای تعمیر داشت آنها را تعمیر میکرد؛ این کار تا جایی ادامه پیدا کرد که او به فکر راهاندازی مغازهای برای خود افتاد. فتاحی با پولی که جمع کرده بود در میدان خراسان مغازهای اجاره کرد و تعمیرات یخچال انجام میداد و حتی یخچالهای دستدوم را که برای فروش میآوردند، روبهراه کرده و دوباره میفروخت.
سالهایی که فتاحی تعمیرگاه یخچال راهاندازی کرد همزمان با جنگ تحمیلی بود و او در این دوره با توجه به نیاز مردم به فکر تولید یخچال و فریزر با حداقل امکانات افتاد ولی برای این کار پیشنیازهایی لازم بود که مهمترین آن یادگیری کار با ورق و تولید بدنه بود؛ به همین دلیل او به فکر رفتن به کابینتسازی و آموزش کار با ورق افتاد، البته همزمان با این کار در خانه کار طراحی محصولات را هم انجام میداد. فتاحی مدتی در کابینتسازی کار کرد و پسازآن یک کارگاه کابینتسازی را اجاره و نخستین بدنه فریزرها را آنجا تولید کرد. درواقع، نخستین جرقه راهاندازی کارخانه امرسان همانجا زده شد. او پسازآن برای توسعه کار پارکینگی را در خیابان پیروزی هم اجاره کرد و اتصال بدنه فریزرها و یخچالها را در این پارکینگ انجام میداد و محصول نهایی را تولید میکرد. اما مرحله بعدی کار فروش این یخچال و فریزرها بود، او با شکل گرفتن تولیدات کارگاه خود از مغازهها و فروشگاههای لوازمخانگی دعوت میکرد تا تولیدات او را ببینند و حتی سفارش جدید برای ساخت میگرفت.
در آن روزها که به دلیل جنگ تحمیلی، واردات لوازمخانگی بهسختی و بیشتر بهصورت قاچاق صورت میگرفت و کارخانههای قدیمی مانند ارج و آزمایش هم درگیر تحولات بعد از انقلاب و مصادره بودند و بازار تشنه محصول؛ سلطان حسین فتاحی خیلی زود با گرفتن سفارشهای متعدد توانست کار خود را توسعه دهد و سرمایه اولیهای برای راهاندازی کارخانه امرسان جمعآوری کند. او در سال ۱۳۶۴ در زمینی به مساحت ۵ هزار مترمربع در جاجرود کارخانه امرسان را راهاندازی کرد و در سال ۱۳۹۰ هم با اجرای طرح توسعه محل کارخانه را به شهرک صنعتی عباسآباد با بیش از ۱۵۰ هزار مترمربع وسعت انتقال داد. ظرفیت اسمی خط تولید یخچال و فریزر کارخانه امرسان ۲۵۰۰ دستگاه است و در حال حاضر روزانه بهصورت میانگین ۱۵۰۰ یخچال و فریزر در این مجموعه تولید میشود. همچنین در کارخانه امرسان بهصورت محدود خطوط تولید ماشین لباسشویی، اجاقگاز و کولرگازی هم راهاندازی شده است. در مجموعه صنعتی امرسان بیش از ۵۰۰ نفر نیروی کارگری و ۷۰ نفر نیروی ستادی وجود دارد و محصولات این کارخانه از سوی بیش از ۵۰۰ نفر عامل توزیع در سراسر کشور به فروش میرسند و این کارخانه ۴۰۰ شعبه سرویس و خدمات پس از فروش دارد. همچنین ازنظر زنجیره تأمین مواد اولیه ۴۰۰ شرکت با مجموعه امرسان همکاری دارند. در این مجموعه در سال ۱۳۹۵ بیش از ۲۰۰ هزار دستگاه انواع یخچال و فریزر تولیدشده است.
نيکوکار صنعتي
درباره اکبر ابراهیمی، صنعتگر برنده لوح و نشان امینالضرب
اکبر ابراهیمی از نوجوانی وارد کارهای صنعتی شد و با ورود به دهه ۳۰ راهاندازی یکی از مجموعههای مهم تولید لوازمخانگی در کشور یعنی شرکت پاکشوما را پایهگذاری کرد. او در ۴۰ سال گذشته همیشه در کنار فعالیتهای صنعتی و نگاه توسعهگرایانه خود، حضوری فعال در حوزه امور خیریه داشته است تا جایی که بهعنوان یکی از بزرگترین خیرین مدرسهساز کشور شناخته میشود.
اکبر ابراهیمی در سال ۱۳۲۳ در شهر تهران و در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. او از دوران نوجوانی به دلیل شرایط اقتصادی خانواده و کمک به پدرش وارد بازار کار شد. او از ۱۷ سالگی به فعالیتهای صنعتی روی آورد و در سال ۱۳۵۴ زمانی که تازهوارد دهه ۳۰ زندگیاش شده بود، مجموعه صنعتی پاکشوما را برای تولید ماشینهای لباسشویی نیمه اتوماتیک راهاندازی کرد. کارخانهای که با توجه به نگاه صنعتی و توسعه محور اکبر ابراهیمی در طول بیش از ۴ دهه فعالیت همیشه در تولید لوازمخانگی جزو برندهای اصلی کشور محسوب میشده است و هماکنون علاوه بر ماشین لباسشویی، ماشین ظرفشویی، مایکروفر، جاروبرقی، کولرآبی و گازی و حتی یخچال سایدبایساید هم تولید میکند. حاج اکبر ابراهیمی ۲۰ سال پیش در سال ۱۳۷۶ برای نوسازی و جوانگرایی در ساختارهای مدیریتی این مجموعه صنعتی دست به تغییراتی زد که حاصل آن نوسازی کارخانه، افزایش تولید و ورود به ساخت محصولات جدید در این مجموعه بود. توسعه مجموعه صنعتی پاکشوما (با وجود تحریمها و مشکلات اقتصادی کشور) در سالهای گذشته همیشه یکی از هدفگذاریهای مهم حاج اکبر ابراهیمی و فرزندش حمید ابراهیمی که در حال حاضر مدیرعامل مجموعه صنعتی پاکشوما است، بوده و در این زمینه مهمترین کار، ساخت مجموعه صنعتی بسیار عظیمی در شهر قم و انتقال کارخانه به این مجموعه بوده است. ساخت کارخانه جدید پاکشوما در اردیبهشت ۱۳۹۳ در شهرک صنعتی محمودآباد قم با وسعت ۱۰۰ هزار مترمربع و با ۳۰ هزار مترمربع سالن و انبار برای تولید قطعات و دو خط کامل تولید لوازمخانگی به بهرهبرداری رسید و در خرداد ۱۳۹۴ ،۳۰ هزار مترمربع دیگر هم به سالنهای تولید این مجموعه افزوده شد. هماکنون ۳ خط کامل تولید در ۶۰ هزار مترمربع در این مجموعه فعال است. شرکت پاکشوما جهت بهبود کیفیت محصولات خود با شرکتهای مختلف اروپایی و آسیایی همکاریهایی در زمینه طراحی سیستم، نصب ماشینآلات و فناوریهای روز و حتی تولید محصولات مشترک شروع کرده است، برای مثال دو سال پیش قرارداد مشترکی برای تولید ماشین لباسشویی بین شرکت مدیا (شرکت چینی و از بزرگترین تولیدکنندگان لوازمخانگی در جهان) بسته و سال گذشته از محصول مشترک این دو شرکت با حضور حاج اکبر ابراهیمی که هماکنون ریاست هیات مدیره مجموعه صنعتی پاکشوما را بر عهده دارد، رونمایی شد. در مجموعه صنعتی پاکشوما در حال حاضر حدود هزار نفر مشغول به کار هستند و مدیران آن پیشبینی میکنند با افتتاح تمام خطوط تولید و توسعه کار در این مجموعه میزان اشتغال آنها به ۴ هزار نفر افزایش پیدا کند. این مجموعه دارای ۶۰۰ مرکز خدمات پس از فروش در کل کشور است. به گفته مدیران این مجموعه هماکنون بهصورت میانگین ۷۰ درصد قطعات و مواد مورد استفاده در کارخانه پاکشوما در داخل ساخته میشود.
در کنار فعالیتهای صنعتی و تأسیس و راهاندازی یکی از بزرگترین کارخانههای تولید لوازمخانگی در کشور، اکبر ابراهیمی از بزرگترین خیرین کشور بهخصوص در زمینه مدرسهسازی محسوب میشود و تاکنون در ساخت بیش از ۱۰۰ مدرسه در سراسر ایران مشارکت داشته است. او اگرچه به دلیل نگاه مذهبی از جوانی همیشه بخشی از درآمد خود را وقف امور خیریه و پرداخت خمس و ذکات میکرد اما عملاً در دوران میانسالی و با حضور در یک مراسم افطاری با فعالیتهای مدرسهسازی در آموزشوپرورش آشنا شد و ازآن پس مشارکت گستردهای در این زمینه را آغاز کرده است و به گفته خودش حدود یکسوم اموالش را تفکیک کرده و بهحساب بانکی مجزایی واریز تا صرف امور خیریه و در رأس آن، مدرسهسازی کند. او علاوه بر استانها و مناطق محروم در زندانهای اوین و رجایی شهر هم مدارسی احداث کرده است.
بهپاس چند دهه فعالیت صنعتی، کارآفرینی، مسئولیت اجتماعی و خیریه در سال ۱۳۹۳ نشان رهبران کارآفرینی کشور به حاج اکبر ابراهیمی اهدا شد. او در سال ۱۳۹۶ نیز از سوی سازمان بهزیستی کل کشور تندیس چهره ماندگار خیرین را دریافت کرد.
نتفليکس ايراني
درباره محمدجواد شکوریمقدم، برنده لوح و نشان امینالضرب در حوزه استارتآپها
محمدجواد شکوری مقدم خیلی زود متوجه شد که مسیر زندگیاش را اشتباه تعیین کرده است و خواستهاش تحصیل در رشته برق حتی در یکی از بهترین دانشگاههای کشور نیست و باید در جهت آرزوهایش که کار در حوزه برنامهنویسی است گام بردارد. اقدامی که در نهایت باعث شد او سایت آپارات را با میلیونها مخاطب راهاندازی کند.
محمدجواد شکوری مقدم ۳۶ سال سن دارد و یک دهه شصتی است. او در خانوادهای متوسط به دنیا آمد و بزرگ شد و همیشه جزو دانشآموزان با استعداد مدرسه محسوب بود و درنهایت هم بعد از اخذ دیپلم و شرکت در کنکور توانست در رشته برق قدرت در دانشگاه امیرکبیر مشغول به تحصیل شود. البته او پس از ۷، ۸ ترم به دلیل عدم علاقه به رشته تحصیلیاش از ادامه حضور در دانشگاه انصراف داد و به دنبال کاری رفت که دوست داشت و از دوره نوجوانی بهنوعی جذب آن شده بود یعنی برنامهنویسی. او با وجود اینکه ازدواج کرده بود (در ۱۹ سالگی) و به نظر خیلی از نزدیکانش رها کردن تحصیل در یکی از دانشگاههای برتر کشور و آن هم رشتهای مناسب کاری اشتباه بود، تصمیم گرفت تا جوان است به دنبال مسیر علاقهاش برود و جذب کاری شود که فکر میکرد در آن میتواند به موفقیت برسد و ایمان داشت که آن حرفه راه آیندهاش خواهد بود. او همزمان با تحصیل در دانشگاه (سال ۱۳۸۴-۱۳۸۳) در شرکت ایران سیستم کار برنامهنویسی انجام میداد و به این نتیجه رسید که فضای آنلاین، فضای قدرتمندی است برای اینکه ایدههایش را در آن اجرائی و به ثمر برساند؛ این بود که از دانشگاه انصراف داد و تمرکز خود را روی تحقق ایدههایش گذاشت البته در شروع کار خیلی موفق نبود ولی خسته نشد و حتی آموخت که باید تیمی همهجانبهای داشته باشد و برای رسیدن به این نقطه باید تیمسازی انجام دهد. بعد روی یک ایده خوب کارکند و درنهایت به دنبال اجرای آن باشد. او میگوید «بعد از شکستهای اول ما تیم خوبی را تشکیل دادیم و همین باعث شد که در مسیر درست قرار بگیریم». محمدجواد شکوی مقدم که از ۱۶، ۱۷ سالگی کار برنامهنویسی را شروع کرده بود، به همراه دوستان و برادرش به فکر راهاندازی یک شبکه اجتماعی در ایران افتادند، آن زمان تازه اورکات به ایران رسیده و مخاطبان زیادی را هم برای خودش جذب کرده بود و همین اتفاق باعث شد آنها به فکر راهاندازی چیزی شبیه اورکات ولی به فارسی در ایران بیفتند، شبکه اجتماعی که «کلوپ» نامگذاری شد و خیلی زود هم جای خود را در فضای وب فارسی پیدا کرد و همین نکته شکوری مقدم را به فکر توسعه کار انداخت تا جایی که ۳ سال بعد به فکر گسترش کار افتاد و همین شد که میهنبلاگ را به کمک دوستانش شکل داد و شرکت صبا ایده را راهاندازی کرد. آنها کارشان را از یک اتاق کوچک در شرکت ایران سیستم شروع کردند و شکوری مقدم هم یک پراید داشت که بهعنوان سرمایه اولیه شرکت فروخت.
حدود ۳ سال بعد از راهاندازی و جا افتادن سایت میهن وبلاگ، تیم محمدجواد شکوری مقدم و صبا ایده به تکاپو افتاد تا کاری جدید ارائه کنند و دراینبین ایده اصلی اضافه کردن سرویس ویدئو به سایت کلوپ بود، نکتهای که با درخواست مخاطبان شبکه اجتماعی کلوپ تیم صبا ایده به فکر آن افتادند و البته بعد از اجرای نهایی با توجه به وسعت کار تصمیم گرفته شد بهصورت مستقل و تحت عنوان «آپارات» وارد میدان شود و بهنوعی خلأ بارگذاری و دانلود تصویر را در کشور پر کند و شبیه یوتیوب ولی فارسی باشد. محمدجواد شکوری مقدم راز اصلی پشت پرده شرکت صبا ایده را در «کار تیمی و گروهی» میداند.
مردادماه سال گذشته و بعد از حدود ۷ سال از شروع کار مسئولان سایت آپارات آمارهایی از مخاطبان خود را ارائه دادند، اعدادی که نشاندهنده اقبال بالا و رشد چشمگیر این سایت از نظر تعداد مخاطب است، نکتهای که باعث شده آپارات حالا بعد از گوگل بیشترین بازدید را در بین کاربران ایرانی داشته باشد. آپارات در سال تأسیس ۶۰ هزار بازدید در روز داشت که این تعداد سه سال بعد به ۲,۲ میلیون و ۵ سال بعد به ۷,۵ میلیون و سال گذشته به ۱۰,۵ میلیون بازدید رسید. طبق آمارهای سال گذشته سالانه ۷,۶ میلیارد بازدید از صفحه آپارات صورت میگیرد. همچنین این سرویس ویدئویی ۲۹ میلیون نفر کاربر فعال ماهانه دارد. ازنظر کاربر نیز بیشترین کاربران آپارات را افرادی در رده سنی ۲۵ تا ۳۴ سال با حدود ۴۴ درصد مخاطبان این سرویس تشکیل میدهند و بعد از این افراد جوانان بین ۱۸ تا ۲۴ سال با حدود ۲۳ درصد بیشترین مخاطبان آپارات هستند. البته راهاندازی آپارات و جذب مخاطب میلیونی برای محمد شکوری مقدم کافی نبود و او دائم به فکر راهاندازی و اجرای ایدههای جدید است و همین موضوع بود که او را به فکر راهاندازی سایت فیلیمو انداخت، تلویزیون اینترنتی (پرداخت پول برای دانلود فیلم و برنامهها) که این روزها مخاطبان بسیاری برای تماشای فیلمها و سریالهای داخلی و خارجیاش پیداشده است.
برادران خلاق
درباره برادران محمدی برنده لوح و نشان امینالضرب در حوزه استارتآپها
برادران (حمید و سعید) محمدی از نوجوانی به طراحی وب علاقه داشتند ولی دانشگاه و تحصیل مسیر زندگی آنها را عوض کرده بود تا اینکه خرید یک دوربین عکاسی و شکست در این کار آنها را به فکر راهاندازی سایت اطلاعرسانی و فروش کالاهای دیجیتال انداخت.
برادران دوقلوی محمدی مؤسسان بزرگترین شرکت فروش اینترنتی و آنلاین کشور یعنی دیجیکالا، متولد سال ۱۳۵۸ در جنوب تهران هستند. مادرشان خانهدار و پدرشان صاحب یک نانوایی بود و آنها در خانوادهای پرجمعیت با ۱۱ فرزند بزرگ شدند. سعید و حمید محمدی کودکی و نوجوانیشان را در کنار هم پشت سر گذاشتند و همیشه همبازی و همراه هم بودند و اتفاقاً تجربه کار تیمی باهم را در همین سالها آموختند. خانواده آنها به تحصیل اهمیت بسیاری میدادند؛ حمید محمدی دوره راهنمایی و دبیرستانش را در مدرسه تیزهوشان شهید بهشتی شهرری تحصیل کرد و سعید در مدرسه نمونه دولتی ابنسینا درس خواند و هر دو دیپلم ریاضی گرفتند و پسازآن وارد دانشگاه شدند. سعید محمدی مدرک کارشناسی خود را در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه آزاد گرفت و برادرش هم در رشته مهندسی صنایع دانشگاه خواجه نصیر تحصیل کرد ولی هر دو برای فوقلیسانس رشته MBA را انتخاب کردند. این دو برادر دوقلو قبل از ورود به دانشگاه کار را شروع کردند و هر دو با توجه به اینکه به نرمافزارهای اتوکد و… تسلط داشتند در بخش طراحی یک شرکت قطعهسازی موتورسیکلت مشغول به کار شدند و بعد از مدتی هم در کارخانه کوچک تولیدی کفش برادرشان مسئولیت طراحی را بر عهده گرفتند. آنها تقریباً از همان سال اول دانشگاه همه هزینههای زندگی و تحصیلشان را خودشان پرداخت میکردند. با پایان تحصیل دانشگاهی دو برادر با توجه به رشتههای متفاوتی که انتخاب کرده بودند مسیر کاری و زندگیشان از هم فاصله بسیاری گرفت؛ سعید محمدی در حوزه صنعت نفت و انرژی مشغول به کار شد و حمید محمدی در یک شرکت نیروگاهی کار میکرد تا اینکه ماجرای خرید یک دوربین دیجیتال عکاسی پیش آمد و مسیر زندگی آنها بهصورت کلی تغییر کرد و البته به هم گره خورد. دو برادر به عکاسی دیجیتال علاقهمند شده و به فکر خرید دوربین SLR بودند که آن زمان بیش از یکمیلیون تومان قیمت داشت و برای همین بهصورت مشترک تصمیم به خرید گرفته و تحقیقات مفصلی در این زمینه انجام دادند اما حاصله همه بررسیها به نتیجه مطلوب آنها نرسید زیرا فروشنده لنز دوربین را عوض کرده بود.
شکست در خرید دوربین دیجیتال با وجود پرداخت زیاد و بررسی بسیار برادران محمدی را به فکر راهاندازی سایتی برای اطلاعرسانی نسبت به انواع کالاهای دیجیتال (که در آن سالها تازه وارد بازار میشدند)، مقایسه آنها با یکدیگر و خرید اینترنتی این کالاها انداخت. اوایل سال ۱۳۸۵ آنها شروع به برنامهنویسی و طراحی سایت دیجیکالا کردند و این سایت بهعنوان اولین سایت فروشگاه اینترنتی جدی در کشور اواخر همان سال شروع به کارکرد. آنها کار را در دفتر کوچکی در خیابان سعدی با هسته مرکزی کوچک ۷ نفره شروع کردند و بعد از ۱۲ سال تلاش شبانهروزی توانستند دیجیکالا را به بزرگترین فروشگاه آنلاین کشور با بیش از ۲ هزار نفر نیروی کار تبدیل کنند.
مرکز پردازش دیجیکالا (بخش انبار، پردازش و عملیات) در واقع بزرگترین مرکز از نوع خود در خاورمیانه محسوب میشود که ۵۰ هزار مترمربع فضا و ظرفیت نگهداری ۴ میلیون آیتم کالا را دارد و هماکنون حدود ۲ میلیون آیتم کالا در آن نگهداری میشود. مرکز کنونی پردازش دیجیکالا دارای بیش از ۱۰۰ هزار قفسه کوچک و ۲ هزار قفسه بزرگ برای قرار گرفتن ۱۵۰ هزار نوع کالا است و ظرفیت پذیرش روزانه ۳۰۰ هزار کالا را دارد. در حال حاضر روزانه بهصورت میانگین بین ۵۰ تا ۱۰۰ هزار کالا (نسبت به زمان در سال) وارد مرکز پردازش دیجیکالا میشود و این مجموعه با بیش از ۳ هزار فروشنده همکاری دارد و زنجیره تأمین کالاهای دیجیکالا را تشکیل میدهند. همچنین در بخش تولید محتوا که یکی از حوزههای اصلی این مجموعه محسوب میشود و از روز اول شکلگیری آن یکی از اهداف اصلی بوده بهصورت میانگین روزانه برای هزار کالا اطلاعات درج میشود و از ۷۰۰ کالا عکاسی صورت میگیرد. برادران محمدی سال گذشته پیشبینی کرده که امسال ارزش این شرکت به یک میلیارد دلار برسد که البته شاید به دلیل مشکلات اقتصادی، افزایش نرخ ارز این عدد فعلا تحقق پیدا نکند. بیش از ۲میلیون کاربر با تجربه خرید از دیجیکالا در کشور وجود دارد و این سایت رتبه ۳ بازدید الکسا در ایران را به خود اختصاص داده است.