آسماغلو و رابینسون در کتاب دالان باریک آزادی به تشریح دینامیکی در جوامع انسانی میپردازند که در آن قرار گرفتن در دالان توسعهٔ همهشمول نیازمند برقراری تعادل بین قدرت حکومت و قدرت جامعهٔ مدنی است. کتابی که بهزودی در مورد آن و نقدهایش بیشتر خواهیم شنید.
اما به نظر میرسد که اگر در مورد توسعهٔ اقتصادی ایران بهعنوان یک کشور سرشار از منابع طبیعی با سطح توسعهٔ نهادی و اقتصادی متوسط – بخواهیم صحبت کنیم میتوان از یک دالان باریک دیگر هم نام برد.
دالان باریکی که در آن توسعهٔ اقتصادی نیازمند برقراری تعادل بین اصلاحات اقتصادی و گشایشهای بینالمللی است.
در این دالان توسعهٔ پایدار (و نه موقتی) اقتصاد ایران نیازمند بهبود مستمر و متناسب گشایشهای بینالمللی و اصلاحات اقتصادی داخلی است.
در مقابل گشایشهای بینالمللی بدون اصلاحات اقتصادی متناظر با آن در عمل اقتصاد ایران را در یک چرخهٔ سرکوب ارزی، افزایش وابستگی اقتصاد به منابع طبیعی و کاهش کیفیت نهادهای اقتصادی قرار میدهد. این چرخه درنهایت منجر به افزایش تحریمپذیری اقتصاد ایران و در عمل افزایش انگیزهها برای تحریم اقتصاد ایران میشود. چرخهای که نیمهٔ دوم دههٔ هشتاد بهترین نمونهٔ آن است.
همچنین اصلاحات اساسی اقتصادی بدون گشایشهای بینالمللی و در شرایط مضیقهٔ ارزی به دلیل تابآوری کم جامعه میتواند منجر به آشوبهای اجتماعی و درنهایت به ضد خودش تبدیل شود. واقعیت آن است که بخش زیادی از اصلاحات اساسی اقتصادی حداقل در کوتاهمدت منجر به باز توزیع منافع اقتصادی بین گروههای مختلف میشود. در شرایط بحرانی ازآنجاییکه گروههای مختلف وضعیت خود را بدتر از وضعیت گذشتهٔ خودشان میبینند، آستانهٔ تحمل آنها برای هرگونه کاهش بیشتر رفاهشان بسیار کم است و درنتیجه هزینهٔ اجتماعی انجام اصلاحات بیشتر از هزینهٔ اصلاحات در شرایط عادی است. اتفاقات آبان ۹۸ یکی از تلخترین مثالهای این چرخهٔ شوم است.
البته عواملی هم بر عریض شدن این دالان باریک مؤثر هستند. برخی از عواملی که منجر به عریض شدن این دالان باریک و درنتیجه افزایش تابآوری اقتصاد ایران (در برابر شوکهای بینالمللی و در برابر اصلاحات اقتصادی) میشود عبارتاند از:
افزایش سرمایهٔ اجتماعی دولت
افزایش کیفیت نیروی انسانی (و علیالخصوص تیم اقتصادی) دولت
کاهش نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی
مثلاً اگر دولت بتواند مردم را متقاعد بکند که در بلندمدت اصلاحات اقتصادی به نفع خود آنان است، میزان تحملپذیری برای این اصلاحات افزایش مییابد. داشتن نیروی انسانی بهتر در دولت نیز قطعاً در کیفیت سیاستها تصمیم بسزایی دارد. نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی هم بر میزان باز توزیع اصلاحات اقتصادی و درنتیجه مقاومت در برابر اصلاحات تأثیر مستقیم دارد. اما بخش عمدهٔ این عوامل در کوتاهمدت غیرقابل تغییر است.
دالان باریک توسعهٔ اقتصادی ایران
مهمترین نتیجهٔ این نگاه آن است که متوجه بشویم که برای رشد بلندمدت و پایدار اقتصاد ایران بهشدت نیازمند اصلاحات متناسب و همزمان در گشایشهای بینالمللی و مسائل داخلی (مانند نظام حکمرانی، کسری بودجه، رشد نقدینگی، نظام رفاهی، نظام تجاری،…) هستیم.
مثلاً در این نگاه، آثار اقتصادی بلندمدت کاهش یکبارهٔ تمامی تحریمها الزاماً بهتر از آثار کاهش گامبهگام اما مستمر تحریمها و همزمانی آن با اصلاحات اقتصادی داخلی نیست.
به عبارت دیگر در صورت صحت این نگاه مهمترین وظیفهٔ مجموعهٔ وزارت خارجه و تیم اقتصادی یافتن مجموعهٔ تدریجی و گامبهگامی از گشایشهای بینالمللی و اصلاحات اقتصادی است که بتوانند در کنار یکدیگر بهپیش برود.
در غیر این صورت افزایش یکباره منابع ارزی در دسترس در عمل منجر به افزایش بیرویهٔ واردات، سرکوب قیمت ارز (نسبت به نرخ رشد نقدینگی) و درنهایت بازگشت تحریمها و شوک ارزی بعدی در سالهای آینده میشود. از طرف دیگر عدم کاهش تحریمهای فعلی هم امکان هرگونه اصلاح اساسی اقتصادی از کشور را میگیرد و با وضعیت فعلی نظام ارزی، رفاهی و تجاری کشور وضع معیشت مردم روزبهروز بدتر میشود.
به نظرمیرسد یافتن مجموعهٔ گامبهگام و متناسب گشایشهای بینالمللی و اصلاحات اقتصادی داخلی در سالهای پیشرو مهمترین راهکار نجات اقتصاد ایران از وضعیت دهههای اخیر است.
نویسنده: امیر کرمانی/ دانشیار دانشگاه برکلی